سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

تولد مهزاد

سلام نازگل مامان نفس مامان خوبی؟الهی مامان دورت بگرده عشقم امروز ما با همکارای بابایی رفتیم سیرچ(گلگشت خانوادگی بانک کشاورزی) خیلی خیلی خوش گذشت و تو مدام وووول میخوردی و ورجه وورجه میکردی الهی قربون شطونیات برم من عروسکم. اونجا با یکی از همکارای بابایی آشنا شدم که ١پسر ٢ساله داشتن و خانومشون بیماریms داشتن.. کلی براش غصه خوردم مامانی براش دعا کن خوب بشه بعد عصر ساعت ٧رفتیم تولد مهزادی.. ای جاااان اینقدر ناز شده بود مثل ١عروسک اینم عکس کیک خوشکلش.. مهزادی کلی برامون رقصید.سال آینده دخمله ناز منم همراهیش میکنه.مامانی عاشقته ایشاا... صدو بیست ساله شی مهزاد جونم ...
24 ارديبهشت 1391

1دسته گل

سلام خوشکل مامان عزیز دل مامان ،نفسم الان داری حسابی شیطونی میکنی ووول میخوری الهی قربون تکون خوردنات برم مادری بابایی امروز برامون 1دسته گل بزرگ آورد و پیشاپیش بهمون تبریک گفت امسال اولین سالیه که من مادر شدم و این 1حس وصف نشدنیه.بابایی خیلی مهربونه همیشه زیاد برام گل میاره اما ایندفعه با دفعه های قبل فرق داشت. چون به مناسبت مادرشدنمه ومن خیلی خوشحالم. البته مثل اینکه 1کادوی دیگه ام هستکه روز مادر میگیرم اینم همون گل هایی که گفتم.   بابای مهربون 1دنیا م ممنون که اینقدر به فکر ما هستی و دوستمون داری ما هم خیلی خیلی خیلی... دوستت داریم ...
19 ارديبهشت 1391

جمعه

سلام نازگل مامان نمیدونم الان که داری این مطلب رو میخونی در چه حالی وچند سالته..اما الان که من برات مینویسمش شما تو دل مامان تشریف داری عروسک خیلی ام حالت خوبه و شیطونی میکنی ما الان تو آلاچیق تو خونه بابابزرگی نشستیم جات خالی هوا عالیه و بساط کباب و ...به به به به...بابابزرگی الان داره زحمتشو میکشه.دستش درد نکنه. مامانی قول میده به جای شما هم بخورهمامان بزرگی و بابابزرگی امروز صبح از مشهد رسیدن برا شماهم کلی کتاب داستان خریدن. دستشون درد نکنه.مامانبزرگ و بابابزرگ 1دنیا ممنون:*:*:* توهم اونجا مواظب خودت باشو حسابی به خودت برس مامان بابا خیلی دوستت دارن دخملکم ...
18 ارديبهشت 1391

12 اردیبهشت

سلام عروسکه مامان، عشقه مامان..الان که دارم برات مینویسم حالت خوبه خوبه،خداکنه همیشه خوب باشی مامانم میدونی امروز چه روزیه؟روز معلم . کی میشه پسته کوچولوی ما هم بره مدرسه و برا معلماش هدیه ببره امروز اومدم تو وب شما تا از طرف خودمو شما و بابایی به تمام معلما به خصوص خصوصش بابابزرگی که ١معلم مهربون وزحمتکشه و الان بازنشسته شده این روز رو تبریک بگم و ازشون حسابی تشکر کنم. بابایی(بابابزرگ شیدا جون) روزت مبارک و ١دنیا ممنون. ما خیلی دوستت داریم وقدر زحماتتون رو میدونیم. مامانی میدونی بابابزرگی خیلی به گردن ما حق دارن،همیشه قدرشون روبدونو احترامشون رو نگهدار. بابا بزرگی ما خیلی دوستت داریم میگم ای کاش ١روزم داشتیم برا پدر...
12 ارديبهشت 1391

مادرانه

           مواظب افکارت باش که گفتارت میشود ، مواظب گفتارت باش که رفتارت می شود ، مواظب رفتارت باش که عادتت می شود ، مواظب عادتت باش که شخصیتت میشود و مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.                                                                    &nbs...
12 ارديبهشت 1391

مادرانه

                                       به هر ناراحتی کوچک خشمگین شدن و به دیگران پریدن ، نشان غرور بی اندازه یا کم عقلی است .                                                         &nb...
12 ارديبهشت 1391

سفر مشهد

خاله فاطمه دیروز از طرف مدرسه با دوستاش رفت مشهد.مامان بزرگی امبا بابا بزرگی فرصت رو غنیمت شمردن و امروز رفتن.١هفته ای باید تنها باشیم و تو خونه بمونیم.خداکنه بهشون خوش بگذره و به سلامتی برگردن. دیشب خوابتو دیدم. عشقم کلی بغلت کردمو بوسیدمت البته تو خواب طبیعی به دنیات آوردم خیلی درد نداشت خداکنه تو واقعیتم همینجور باشه تو دل مامانی حسابی به خودت برس تا تپلی شی دخملم.مامانی خیلی دوستت داره عروسکم عشقم       ...
11 ارديبهشت 1391

کبک...

امروز امین زنگ زد وگفت ٢تا کبک برا نی نی آوردم!!!تعجب نداره ،آخه من هفته قبل ازخانم برادر زری خانم(عمو امان)شنیدم که اگه تو دوران بارداری کبک و خرگوش بخورم نی نی ما، که شما باشی آروم میشه و پر خواب،منم گفتم ضرر که نداره پس امتحان میکنم.هم فاله هم تماشا.. خلاصه رفتیم خونه مامان بزرگی که دیدیمای وای کبکها زنده ان دلمون نیومد بکشیمشون تامرتضی اومد و کشتشون ولی هنوز نخوردمشون. اما برات بگم از مهزاد آخه اونم اونجا بود.با کاراش کلی مارو سرگرم کرد.اینقدر نازه و بامزه . ١بچه ی فوق العاده شیرین.واقعا دوسش دارم .مطمئنم دوستای خوبی برا هم میشید   ...
10 ارديبهشت 1391

خواستگاری

امشب آقا حمید وخانواده محترمشوناومدن خواستگاری عمه هانی. آقا حمید مرد فوق العاده ایه،فکر کنم خیلی همدیگرو دوست داشته باشن خداکنه هانی جون خوشبخت باشه به تمام خواسته هاش برسه. امشب همه چی عالی بود. آرش و کسرا هم با شیطونیاشون همه رو سرگرم کردن آخر شب بعد از اینکه مهمونارفتن بابایی رو مجبور کردم به جای من به هانی جون کمک کنه و ظرفارو بشورن آخه مامان طاهره خیلی خسته بودو طفلی بابایی وهانی١ساعت تمام مشغول ظرف شستن بودن منو مامان بزرگی هم خشک میکردیمو جا میدادیم.دست بابای مهربون درد نکنه.بابایی دوستت داریم به امیدخوشبختی هانی جون و آقا حمید ...
10 ارديبهشت 1391

خبر خبر..

  خبرای خوب دارم شیدا جونم عروسکم الهی قربونت برم الان بابایی خبر داد که با کلی دوندگی و پارتی بازی وبگیرو ببند تونست جلوی حکم ماموریتش رو بگیره و نره ارزوئیه به این میگن ١پیروزیه شیرین باورم نمیشه به افتخار باباییه مهربون بزن قدش دیگه قرار نیست برا ١ماه ازش دور بشیم،خدایا هزاراااااااااااان بار شکرت.اگه بابایی میرفت دق میکردم.. آقای مدیر ما بردیم... بازم مثل همیشه بابایی برنده میشه ،بابایی دوستت داریم خدایا ممنونتم ...
6 ارديبهشت 1391